سفر امروز: وقایع اواخر خرداد و روزهای آغازین تابستان امسال همه مردم ایران و به تبع آن اصناف و رستههای مختلف کشور را تحت تاثیر قرار داد. از حوزههایی چون فرهنگ و آموزش تا صنایع مختلف و بخشهای گوناگون اقتصادی و… تحت تاثیر وضعیت خاصی قرار گرفتند که با حمله نامنتظره اسرائیل آغاز شد. اگرچه در ساعات آغازین دوازدهمین روز جنگ، با اعلام آتشبس، آرامش ذهنی و روانی تا حدی به جامعه بازگشته اما تاثیرات جنگِ کمتر از دوهفتهای طبعا در حوزههای مختلف، خصوصا در بخش خصوصی اقتصاد ایران و به طور ویژه در صنعت گردشگری کشور مشهود خواهد بود.
روشن است و هیچ جای گفتوگو ندارد که جنگ و گردشگری دو حوزه غیرقابلجمع و به قول معروف «جِن» و «بسمالله»اند. گردشگری صنعتی است که فینفسه با آشتی و گفتوگوی تمدنها و فرهنگها پیوند دارد. صنعتی که با سفر موجودیت پیدا میکند و بالطبع مقصد سفر بر اساس نوعی گرایش به آن مقصد انتخاب میشود. یعنی در گرو انگیزهای است برای تجربه اقامت در جایی (کشوری/ شهری/ منطقهای/ اقلیمی) «دیگر» و آشنایی با آداب و فرهنگی «دیگر» و معاشرت با همنوعان متعلق به آن آداب و فرهنگ «دیگر». به باور فلاسفه جدید، سعادت آینده جهان در گرو قائل بودن به موجودیت «دیگری» و درکِ حضور آن «دیگری» است. تجربه این درک در کدام صنعت به اندازه صنعت-فرهنگ گردشگری میسر است؟ با این حال، گردشگری صنعتی بهقاعده شکننده است. چنین است که وقتی کشوری وارد جنگ میشود، حتی اگر این جنگ مانند تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران، کوتاهمدت و ناشی از تهاجم کشوری باشد که هیچ دلیل منطقی و محکمهپسندی برای تجاوز خود به حریم ایران ندارد، باز هم تاثیرات مخرب آن بر گردشگری قطعی است.
جدای از تعطیلی گردشگری در دو هفته گذشته و به تبع آن زیان مالی هنگفتی که به دلیل لغو پروازها، انسداد جادهها و منتفی شدن رزرو هتلها گریبانگیر این صنعت شده است، طبعا سایه اندوهبار وضعیت اضطراری این ۱۲ روز اگر نگوییم «مدتها» دست کم باید بگوییم «مدتی» بر فضای گردشگری کشور پابرجا خواهد بود.
تا پیش از این حملات، فعالان بخش خصوصی و نمایندگان تشکلها به کرّات از «ایرانهراسی» به عنوان تلقی کاذب اما رایجی در سطح بینالمللی از وضعیت کشورمان میگفتند؛ کشوری که منادی تمدنی چندهزارهای و سابقه فرهنگی و تاریخی درخشانی است که از آن عطر احترام به «انسان بماهُوَ انسان» به مشام میرسد. به این اعتبار از ضرورت شفاف شدن فضای آلوده تبلیغاتی علیه کشورمان سخن به میان میآمد و به تبع آن بر مقابله با ایرانهراسی به عنوان تکلیفی راهبردی تاکید میشد؛ تکلیفی که در همهجای دنیا بر عهده دولتها است تا جهان را با ظرفیتها و توانمندیهای کشورشان آشنا کنند و زمینهساز سفرهای ورودی به کشور شوند.
درخواست برنامهریزی و اختصاص اعتبار مالی دولت برای مقابله با این تلقی کاذب جهانی، یعنی «ایرانهراسی» همواره مطالبه مهم بخش خصوصی بوده که اتفاقا در دولت چهاردهم به نقطه تلاقی و پیوندی تبدیل شد که دولت و تشکلها را بر سر ضرورت ارتقای سطح شناخت جهانیان از ایران به گفتمانی مشترک رساند؛ چنانکه هم فعالان گردشگری در بخش خصوصی و هم مقامات ذیربط دولتی، از وزیر و معاون گردشگری تا سطوح میانی مدیریتی وزارتخانه موکدا بر آن تاکید کردند. پیشتر هم در همین پایگاه تحلیلی، نوشتیم که تمهیدات بینالمللی وزارتخانه و همراهی شخص وزیر گردشگری با رئیس جمهور در تقریبا اکثر سفرهای خارجی، امضای تفامنامه با کشورهای مختلف در خصوص تبادل گردشگر و به طور کلی ترمیم روابط فیمابین به نفع رونق آمد و شدهای مردمان طرفین، گواهی است بر باور و رویکردی جدی به بارورسازی ظرفیتهای صنعت گردشگری ایران.
حالا جنگ ۱۲ روزه، جنگی به معنای واقعی تحمیلی، ثمرات این تلاشها را به تعویق انداخته است. ضمن اینکه گردشگری داخلی را هم متاثر کرده و زمانی طبیعی -که امیدواریم هر چه کوتاهتر باشد- باید طی شود تا دستکم سفرهای داخلی کشور به شرایط طبیعی برگردد و از دغدغهها و نگرانیهای این روزها تهی شود.
بیشک رکودی اجتنابناپذیر و روزهایی دشوار را در صنعت گردشگری کشور پیشِرو خواهیم داشت. رکودی که چرخه اقتصادی این صنعت را از سیر طبیعیاش بازداشته و سرعتش را بسیار کُند کرده است.
این یادداشت مقدمهای است بر مطالبی که در روزها و هفتههای آینده از سوی فعالان و صاحبنظران گردشگری در این پایگاه تحلیلی منتشر خواهد شد. در پاسخ به پرسشهایی از این قبیل که برای سرعتبخشیدن به کاهش تاثیرات مخرب جنگ ۱۲ روزه بر صنعت گردشگری چه باید کرد؟ مهمترین تمهیدات حاکمیت برای مراقبت از ظرفیتهای بالقوه این صنعت چه باید باشد؟ نقش حوزههای دیگر و برونبخشی گردشگری از جمله دستگاه سیاست خارجی کشور برای کمک به صنعت گردشگری در دوره پساجنگ چیست؟ اینها و مانند اینها را بعد از این در قالب یادداشتها، مقالات و گفتوگو با صاحبنظران پی خواهیم گرفت.