سفر امروز: اگر اقتصاد را فراتر از مفهوم سوداندوزی مادی بدانیم و معنای موسع «مطلوبیت» را برای آن قائل باشیم، بیشک لطمه به اقتصاد معنایی گستردهتر از تضرر مالیِ صِرف پیدا میکند. اهمیت بناهای تاریخی، خصوصا در کشورهایی که تاریخ و فرهنگ و میراث فرهنگی دیرینهای دارند، امر روشنی است؛ گیرم برخی صورت مساله را درنیافته باشند و بود و نبود این بناها چندان توفیری از نظرشان نداشته باشد؛ اما واقعیت این است که چه از منظر صرفا فرهنگی به موضوع نگاه کنیم و چه از حیث جاذبههای توریستی این بناها برای گردشگران دنیا -که این دومی موضوع را به درآمدهای ارزی کشور پیوند میزند- حفظ و حراست از بناهای تاریخی از گزند هرگونه تخریب خواسته یا ناخواسته، تکلیف مهم حاکمیتهاست.
در شرایط عادی -مراد شرایط غیر از جنگ است- سازوکارها برای حفظ و مراقبت از ابنیه تاریخی تا حد زیادی روشن است؛ فارغ از اینکه این ساز و کارها چگونه به کار بسته شوند و دستگاه متولی امر به نمایندگی از دولت به تکالیف و وظایف سازمانی خود چگونه عمل کند، پیشگیری از تخریب این بناها ملاحظات روشنی دارد؛ اما همین مراقبت و حراست از بناهای تاریخی در شرایط جنگ ابعاد فوری و اضطراری پیدا میکند و بسیار حساستر و پیچیدهتر میشود.
طبعا میزان حساسیت موضوع حراست و پیشگیری از تخریب بناهای تاریخی در کشورها و مناطق مختلف فرق میکند. برای کشورها و مناطقی که یا به سبب سابقه تاریخی کمتر و یا به دلیل شرایط اقلیمی از ابنیه تاریخی چندانی برخوردار نیستند، حساسیت طبعا کمتر است. چنانکه میزان اهمیت موضوع بین استانهای مختلف در ایران خودمان هم متفاوت است. به عنوان مثال، تعداد و گستردگی ابنیه تاریخی در شهرهایی مانند شیراز، اصفهان، همدان، تبریز و… اولویت مراقبت از میراث فرهنگی و تاریخی این شهرها را بیشتر میکند؛ مثلا در قیاس با شهری که به تاثیر از شرایط اقلیمیاش کمتر عمارتی در آن بیشتر از یک سده سرپا میماند. چرا که رطوبت مفرط در طول تاریخ عمر کوتاهی به بناهای آن داده است.
اینها گفته شد تا یادآوری مکرری باشد برای اقدامات پیشگیرانه نهاد ذیربط ملی و بینالمللی در شرایط این روزهای کشور که دستکم به طور رسمی جنگی در جریان نیست. تجربه جنگ ۱۲ روزه از یک سو و ماهیت تجاوزگرانه اسراییل و وحوشت و بیگانگی نخستوزیر معلومالحالش با تمدن و فرهنگ از سوی دیگر، خطر مغفول ماندن از میراث فرهنگی و ابنیه تاریخی در -خدای ناکرده- حملات محتمل را به ما گوشزد میکند. خصوصا وقتی به یاد آوریم که وحوشت مورد اشاره از حمایت کاسبکارانه رئیس جمهور آمریکا هم برخوردار است که بیشک از شعورِ حتی میلانمایه هم برای درک اهمیت بقایای تاریخی و میراثی بیبهره است.
تنها نگاهی اجمالی به آنچه حملات اسراییل بر سر بناهای تاریخی و فضاهای باستانی در جنگ غزه آورد، باید ما را وادارد که اهمیت موضوع را بسیار بیشتر از آنچه تاکنون میپنداشتیم، جدی بگیریم. در این باره پیشنهاد میشود گزارش خبرنگار گردشگری «ایلنا» را که اخیرا در خصوص تخریب محوطههای باستانی و بناهای تاریخی در جنگ غزه منتشر شد بخوانید.
از یاد نبریم که همواره وقتی از جاذبههای ایران در سطح بینالمللی حرف میزنیم، پیش از هر چیز از تاریخ و تمدن چند هزارهای آن سخن به میان میآوریم. تاریخ و تمدنی که در ابنیه و محوطههای باستانی جلوهگر است. یک لحظه فرض محال را با همه تلخیاش تصور کنیم. آنوقت تاریخ تمدن ایران را که همواره فخر خود پنداشتهایم، چطور و در کدام جلوههایش به جهانیان نشان دهیم؟ بیشک دیپلماسی فرهنگی باید به کار بیفتد و با تکرار مکرر خطری که تاریخ ایران و جلوههای تمدن دیرینه آن را تهدید میکند، تاثیر ارزشمند و بازدارنده خود را در این بزنگاه تاریخی بر تارک تاریخ معاصر به ثبت برساند. حالا وقت مذاکراتی است که باید نهادهای ذیربط از جمله یونسکو را بیش از اینها نسبت به تهدید بقایای تمدنی ایران حساس کند و از این رهگذر کشورمان را با همه داشتههایش در کانون توجه افکار عمومی دنیا قرار دهد.